طی سالیان اخیرتب صعودهای برون مرزی در جامعه کوهنوردی ما حسابی داغ شده و بسیاری از کوهنوردان که قصد اجرای فعالیتی شاخص را دارند و یا می خواهند نام و نشانی برای خود یا گروهشان کسب کنند چاره ای ندارند جز اینکه تسلیم جو غالب جامعه شده و قله ای 7 یا8 هزار متری را برای صعود برگزینند.
اما با فزونی گرفتن صعود قلل مرتفع هیمالیا و قراقروم و پامیر و ... توسط ایرانیان در سالهای اخیر، دیگر صعود قله ای 7 یا حتی 8 هزار متری از مسیرهای نرمال در جامعه کوهنوردی ایرانی بعنوان کاری خارق العاده و ويژه محسوب نمی شود و تنها از آن بعنوان یک فعالیت شاخص کوهنوردی یاد می شود و از طرفی صعود این قلل از مسیرهای بکر یا کمتر صعود شده و یا حتی صعود مسیرهای عادی برخی قلل دشوارنیز مستلزم صرف هزینه بالا و تشکیل تیمهای منسجم و قوی و همچنین جسارت و توان بالای کوهنوردی است که متاسفانه در فضای کوهنوردی فعلی ما هم خبری از آن نیست.همه این عوامل دست به دست هم داده تا برخی کوهنوردان دست به ابتکاری خطرناک زده و صعودهای قلل نسبتا" راحت7 یا 8 هزار متری از مسیرهای نرمال را به خیال خود ويژه و خاص و حتی در سطح جهانی!! جلوه دهند.
این ابتکار حذف و یا کوتاه کردن فرآیند هم هوائی و یا صعودهای به اصطلاح آلپی (و یا به تعبیر برخی دیگر "سرعتی")است که با الگو گیری ناقص و غلط از برخی صعودهای شاخص دنیای کوهنوردی توسط برخی به انجام می رسد.
نمونه هائی از این گونه فعالیتها را در سال جاری که متاسفانه برخی از آنها به حوادثی تلخ نیز منتهی شدند برمی شمارم.
1- صعود تیم مشترک زنجان و برخی کوهنوردان آزاد به قله ماناسلو دربهار سال90:
به اذعان بسیاری از کارشناسان دلیل اصلی ارتفاع زدگی و ادم مغزی مرحوم میرشکاری در این صعود عدم هم هوائی مناسب و سرعت و شتاب زیاد تیم در صعود به قله بود شتابی که بدون هیچ دلیل منطقی و با کمترین توجه به وضعیت کلیه نفرات تیم در صعود اعمال شد و با تکمیل شدن این اشتباه با زنجیره ای دیگر از اشتباهات به مرگ جوانی منجر شد که اگر خود او هم قدری از دانش و مهارت صعودهای بلند برخوردار بود امروز زنده بود و فرصت داشت که برای صعودی ایمن برنامه ریزی کند.(اینجا را بخوانید)
2- صعود قلل گاشربروم 1 و2-تیرماه90:
علی رغم اینکه این قلل مخصوصا" گاشربروم 2 بارها طی سالیان گذشته توسط ایرانیان صعود شده بودند تعدادی بالغ بر 10 نفر از کوهنوردان البته در تیمهای مجزای 2 تا 3 نفره به این قلل یورش بردند.که سه نفر از این کوهنوردان نیز تحت حمایت فدراسیون کوهنوردی اقدام به صعود این قلل نمودند.
رئیس فدراسیون کوهنوردی در مصاحبه ای که بعد از اجرای این صعودها انجام داد در پاسخ به پرسشی درخصوص دلیل حمایت این فدراسیون از صعودهای تکراری گاشربرومها به سرعتی و آلپی بودن این صعودها و اینکه از سطحی بالا و جهانی برخوردار بوده اند اشاره نمود و بدین شکل رئیس بزرگترین تشکیلات کوهنوردی ایران نیز سرعتی بودن و صعود بدون طی کردن مراحل هم هوائی را بعنوان معیاری برای جهانی شدن یک فعالیت کوهنوردی اعلام نمود. (اینجا را ببینید)
نکته تاسف بارتر نحوه اطلاع رسانی این صعود در سایتها و وبلاگها منتسب به این فدراسیون بود که با ذکر دقیق ساعت و ترتیب رسیدن این افراد به قله سعی در برجسته نمودن سرعت نفرات مورد تائید در صعود به قله نمود.
صعود گاشربرومها بجز حادثه سقوط و مرگ لیلا اسفندیاری حادثه منجربه فوتی نداشت اما شتاب زیاد نفرات در صعود منجر به ایجاد مشکل برای سه تن از کوهنوردان در مسیر صعود قله گاشربروم2 و بازگشت آنها به کمپهای پائینتر گردید که در صورت عدم تصمیم گیری به موقع این افراد در بازگشت می توانست منجر به حوادث ناگواری گردد
3- تلاش اسماعیل اسماعیل زاده بر روی قله موزتاق آتا-تیرماه90:
دو سال پیش اسماعیل زاده از اعضای باشگاه کوهنوردی دماوند بهمراه تیم کوهنردی بسیج دانشجوئی که خود سرپرستی آن را بعهده داشت قله7546 متری موزتاق آتا را بدون طی کردن مراحل هم هوائی و در مدت 5 روز و بصورت آلپی صعود نمودند و در مصاحبه ای که پس از صعود این قله به انجام رساند از این صعود بعنوان رکوردی بی نظیر در عرصه کوهنوردی جهان نام برد.(اینجا را ببینید)در حالیکه قله موزتاق آتا از قلل توریستی و پر تردد دنیاست شاید تنها راه ويژه کردن این صعود و دادن عناوین عجیب و غریب به آن و در نتیجه راضی کردن فرماندهان محترم بسیج، صعود سرعتی این قله بود.
خوشبختانه این عمل غیر منطقی و صعود آلپی به ارتفاعی بالاتر از 7000 متر توسط افرادی که اکثر آنها اولین صعود بلند خود را تجربه می کردند منجر به حادثه جدی نشد هر چند که اگر حادثه خاصی هم پیش بیاید معمولا" در گزارشات کوهنوردی ما جائی ندارد و کمتر کسی از آن خبر دار می شود.
اما ماجرا به همینجا ختم نمی شود و اسماعیل زاده امسال برای کسب عنوان اولین زوج فاتح موزتاق آتا در جهان دوباره راهی این قله شده و با توجه به تجربه موفق قبلی اش بدون هم هوائی قبلی قصد صعود آلپی قله را می نماید اما در همواره بر یک پاشنه نچرخیده و پس از گذر از مرز هفت هزار متر علائم ارتفاع زدگی در او پدیدار شده و سر انجام به طرز معجزه آسائی با کمک راهنمایان محلی و انتقال او به کمپهای پائین از مرگ نجات می یابد.
4- صعود ذبیح الله حمیدی به قله لنین-تیرماه1390
قله لنین به ارتفاع 7134 مترنیز از قللی است که با وجود خطرناک بودن و کشته های زیاد این قله در بین ایرانیان به اشتباه قله ای سهل و ساده معروف شده و بعنوان مقصد بسیاری از صعودهای توریستی مطرح شده است.
شاید تنها عنوان صعود سرعتی به این قله می توانست آنرا خاص و برجسته نموده تا باشگاه کوهنوردی اسپیلت بتواند به صعود سرپرست خود بدان ببالد.(اینجا را ببینید)
از مشکلات و حوادث احتمالی پیش آمده در این صعود نیز اطلاعی در دست نیست.
سال جاری در صعود خود و همنوردانم به قله خانتنگری نیز مشاهده نمودم که بسیاری از کوهنوردان ایرانی حاضر در منطقه کمترین اطلاعی از لزوم هم هوائی مناسب در صعود به ارتفاع بلند ندارند و شاید اگر دشواری مسیر نبود آنها نیز علی رغم نداشتن تجربه در اینگونه صعودها قصد صعود سرعتی به این قله را می نمودند تا بتوانند در بین سایر ایرانی های حاضر در منطقه خاص تر و برجسته تر شوند.
اینها نمونه هایی بود از صعودهائی که به دلائل مختلف چون نداشتن دانش لازم و یا ثبت رکورد و یا شهرت طلبی به دو حادثه جدی انجامیده در حالیکه این شیوه صعود بطور بالقوه قابلیت این را داشت که تعداد کشته های کوهنوردی ما را در صعودهای برون مرزی به عددی دو رقمی برساند.
متاسفانه کوهنوردی ما راه اشتباه و کجی را در پیش گرفته.
فضای هیمالیا زده و شهوت شهرت و نام آوری در عرصه کوهنوردی آنچنان چشمها را نابینا و گوشها را ناشنوا نموده که کوهنوردان را از توجه به اصلی ترین و بدیهی ترین اصل صعودهای بلند که همانا هم هوائی مناسب است منحرف کرده و با تائید و تبلیغ این رویه توسط باشگاهها و فدراسیون و هیاتها، کوهنوردان ما را به راهی سوق می دهد که پایان غم انگیزی در انتظار شان است.