گزارش کارگاه آموزشی کوهنوردی فنی-جشنواره زمستانی انجمن کوهنوردان

بهمنماه سال جاری ششمین جشنواره زمستانی انجمن کوهنوردان ایران در منطقه خور در استان البرز برگزار شد.

پیش از این این جشنواره تنها در رشته یخ نوردی برگزار می گردید ولی امسال کوهنوردی و اسکی نیز به آن افزوده شد. 

 من نیز افتخار مسئولیت کارگروه کوهنوردی جشنواره را بعهده داشتم.

هدف اصلی گروه ما در این جشنواره ترویج کوهنوردی فنی زمستانه بود و در این راستا نیز  اقدام به برگزاری کارگاه آموزشی کوهنوردی فنی در یکی از دره های اطراف روستای خور نمودیم.

این کارگاه شامل موارد ذیل بود:

 گام برداری با کرامپون

صعود  مسیرهای یخی و ترکیبی یخ و سنگ(شیبهای خفته تا عمود)

ثابت گذاری مسیرهای ترکیبی و صعود و فرود بر روی طناب ثابت 

صعود مسیر های سنگی با کرامپون و تبر یخ(درای تولینگ) 

ارائه نکات و تبادل نظر درخصوص نکات فنی برنامه های کوهنوردی زمستانه.

سرپرست برنامه : مهدی فرهادی

مربیان :

 احسان پرتوی نیا(صعود کننده به نانگاه پاربات و اولین ایرانی تلاش کننده بر روی آنا پورنا-صعود گرده آلمانها-گشایش مسیر کرجی ها در علم کوه و ... ) 

 فرشاد میجوجی(عضو تیم ترانگو و گشایش مسیر های بسیار در دیواره های مختلف ایران)

سایر همنوردان ما در این برنامه:

فرح منصوری-سونیا بانشی-نرگس گودرزی-نسترن گودرزی-پیام درفشان و سعید اعرابی

ویژگیهای این برنامه:

در این برنامه مربیان هیچ هزینه ای دریافت نکردند و هیچ مدرکی نیز به شرکت کنندگان ارائه نشد .

هدف این برنامه آموزش و تمرین بود برای بالابردن سطح کوهنوردی فنی و تکنیکال شرکت کنندگان در آن.

برخی نکات که ذکر آن را لازم می دانم:

در این جشنواره ما در پی اجرای یک برنامه آموزشی کارآمد با هدف پیشرفت سطح کوهنوردی شرکت کنندگان بودیم , نه صرفا" کسب درآمد برای مربیان و دریافت مدرک برای کارآموزان.

در این برنامه به نقاط ضعف کوهنوردی مان که همان کار فنی در شرائط زمستانه بود پرداختیم.

در این برنامه از مربیانی استفاده کردیم که دغدغه شان یاد دادن بود وبه کوهنوردی و آموزش تنها بعنوان وسیله ای برای امرار معاش نگاه نمی کنند و افرادی نیز در این دوره شرکت نمودند که دغدغه شان یادگرفتن بود نه افزودن مدرکی دیگر به کلکسیون مدارک پر شمارشان. 

نمای کلی از منطقه ای که در آن فعالیت نمودیم

بچه ها در حال آماده کردن تجهیزات فنی

عکسها: مهدی فرهادی

ادامه نوشته

کوهنوردی ما ایرانیها

مطلب ذیل نامه ای است که دوست نادیده من آقای علیرضا زارع زاده در قالب یک ایمیل برای من ارسال نموده و بسیار خواندنی است و من پس از کسب اجازه از ایشان عین مطلب را در این وبلاگ منتشر می کنم.

ادامه نوشته

گزارش اولین پیمایش زمستانه خط الراس روته

زمستان سال 1382 بود که در برنامه صعود سرکچالها از مسیر شانه شرقی به سرپرستی کاظم فریدیان و با حضور حسین ابوالحسنی, محسن فوقانی و رضا سعیدی نیا از هم نوردان آن سالهای من در باشگاه دماوند تیغه ها و سوزنیهای زیبا و جذابی در جنوب نظر مارا به خود جلب نمود این مسیر از روستای روته و با قله روته آغاز  و در امتداد شرق تا روستای لالون امتداد دارد.

با بررسی هائی که بعدا" انجام دادیم متوجه شدیم که تاکنون هیچ صعود ثبت شده ای در فصل زمستان بر روی این خط الراس انجام نشده بود . شاید بخاطر ارتفاع کم و مهجور بودن آن کمتر نظر کوهنوردان جدی را به خود جلب نموده و یا اینکه تیغه های فنی و دشوار آن مانعی بوده برای پیمایش این خط الراس زیبا.

اما اکنون نظر مارا به خود جلب نموده بود و اولین برنامه ای که بعد از اجرای مسیر شانه شرقی سرکچالها برنامه ریزی نمودیم خط الراس روته بود.

اولین تلاش خود را از روستای لالون آغاز نمودیم. تیمی حدود 10 نفره متشکل از کوهنوردان فعال و قوی آن سالهای باشگاه . چالش بزرگی بود صعود این مسیر از دهلیزهای پر برف شمالی لالون. به خط الراس رسیدیم اما مسیری طولانی را در برابر خود دیدیم و زمانی اندک. تلاش اول ناکام بود.

چند هفته بعد تلاشی دیگر و باز هم شکست و سالهای بعد نیز تلاشهای بسیار بر روی این مسیر شد که همگی از مسیر لالون و به قصد پیمایش یکروزه که همگی به شکست انجامید و آخرین تلاش نیز در دیماه سال 91 توسط خود و همنوردانم نیز تنها به صعود یک قله فرعی و گمنام منتهی شد.

اما 4 اسفندماه سال 91 بعد از 9 سال و اندی تیم 4 نفره ما توانست با انتخاب روستای روته بعنوان مبدا صعود وپیمایش خط الراس در مسیر غرب به شرق اولین صعود زمستانی روته را در زمان حدود 10 ساعت به انجام رساند.

اعضاء تیم:

فرح منصوری-اشکان زرین تاج-علی کوبر و مهدی فرهادی(سرپرست)

ارتفاع قله روته 3250 متر

 طول خط الراس حدود 3 کیلومتر

قله روته را از جبهه جنوبی از مسیری کم برف و با شیبی بین 30 تا 40 صعود نمودیم(حدود 3 ساعت)

خط الراس بعلت ارتفاع کمی که نسبت به قلل اطراف دارد و نیز جهت وزش بادها دارای حجم برف انباشته بسیاری در فصل زمستان است و بدین خاطر برفکوبی سنگین در طی مسیر حرکت ما را کند نمود و اندک اندک از شروع نیمه دوم مسیر درگیری با مسیرهای سنگی و ترکیبی برف و سنگ و وجود پرتگاههای خطرناک سرعت مارا کم نموده و دربخشهائی از مسیر مجبور به استفاده از طناب و سایر ابزارهای صعود فنی گردیدیم.

یک فرود 15 متری و چند فرود کوتاه 5 تا 10 متری را با طناب انجام داده و مابقی مسیر را با احتیاط عبور نمودیم.

بخشهای انتهائی خط الراس حجم برف سنگینتر و صعود و فرود دشوارتر می گردید اما عزم ما برای پایان دادن به این پروژه چند ساله نیز جزم تر بود و سر انجام ساعت 18:30 بعد از 10 ساعت تلاش سخت به روستای لالون رسیدیم و تمام.

 

سایز بزرگتر

ادامه نوشته

برای جلوگیری از مرگ یک سازمان چه یاید کرد؟

خواندن مطلب ذیل را به مدیران و تصمیم گیرندگان و اعضاء نهادهای کوهنوردی کشورمان توصیه می کنم چرا که بسیاری از سازمانهای ما در بیماری و یا در حال احتضارند و یا اینکه مدتهاست مرده اند و ما بی خبریم و دلخوشیم به حیات ظاهری آنها اما غافلیم از اینکه سازمانی که هدف ندارد و یا  اهداف ذاتی اش را به فراموشی سپرده و سردرگم در وادی های گوناگون پرسه می زند یک سازمان مرده است.  

سازمان؛ از طفوليت تا پيري

مصطفي مؤمني

)منتشر شده در ماهنامه صنعت خودرو، آذر ۱۳۸۶

اشاره 

هر سازماني که علم استقلال بلند مي‌کند، بايد ابتدا ادوار زيستي و دوره‌هاي حياتي خويش را بشناسد تا در موقيعت مقتضي اقدام به حل مشکلاتش نمايد. بديهي است که شناختن زمان و برهه زيستي سازمان در حل مشکلات حادث شده در آن بسيار حايز اهميت است.اين اصل با يک مثال، بهتر ايضاح مي‌گردد. هنگامي که به يک داروخانه مي‌رويد و طلب قرص سرماخوردگي مي‌کنيد، پزشک داروساز از شما مي‌پرسد: « بيمار چه سني دارد ؟»در مورد سازمان نيز به همينگونه است، اگر درصدد حل مشکلات يک سازمان بر‌آييم، ابتدا بايد بدانيم آن سازمان در چه سيکلي از دوره حياتش قرار دارد. ممکن است آنچه جزو طبيعت آن دروه است و اصلاً مشکل به حساب نمي‌آيد، براي ما مشکل قلمداد شود. در اين مقاله به بررسي دوره‌هاي عمر سازمان از بدو تولد تا مرگ آن به صورت مختصر پرداخته شده است، تا گامي در جهت شناخت طبيعت و مشکلات ادوار حياتي سازمان باشد

1ـ ايجاد

اين دوره شامل مراحل قبل از تولد و تولد مي‌شود. ايجاد يک سازمان جديد مستلزم بروز يک ايده جديد و يا ابتکار نو و يا نياز جديد که براي رفع آن نياز به تشکيل سازمان جديد باشد، البته در حوزه فعاليت‌هاي اقتصادي عموماً ايده نو و مبتکرانه موجب تشکيل سازمان مي‌گردد.آنچه بيش از همه در ايجاد يک سازمان لازم و ضروري است سه عنصر است:1ـ ايده نو ( آنچه که امروزه به ارزش و تعهد تعبير مي‌شود)2ـ رهبر و پيشاهنگ3ـ‌ منبع قدرت (که در هنگام ايجاد سازمان، اين منبع قدرت نيروهاي انساني يا منابع مالي هستند)البته برخي اوقات انگيزه اوليه تشکيل شدن سازمان ترکيبي از عناصر فوق و حتي تلفيق چند عامل ديگر خواهد بود، اما آنچه در اين مرحله بسيار حايز اهميت است، ديدگاه غير منفعت طلبانه بنيانگذاران است که با عنصر تعهد ترکيب شده و اساس سازمان را بنا مي‌نهد. شايد اين وضعيت را بتوان در دغدغه مندي بنيانگذاران تعريف نمود که البته اين روحيه مي‌تواند در گذر زمان و موفقيت سازمان، در مراحل بعد به انگيزه‌هاي ديگر و حتي منفعت طلبانه تبديل گردد.دامهايي که در اين دوره سازمان را تهديد مي‌کند مي‌توان به چهار گروه تقسيم کرد:1ـ محو شدن تعهدات بنيانگذاران2ـ مورد ارزيابي قرار نگرفتن مشکلات آينده و اينکه سازمان به چه ميزان توان حل مشکلات را دارا است .3ـ رهبري آسيب پذير و تحت سلطه اغيار.4ـ غير واقع بينانه عمل کردن بنيانگذاران.در صورت بروز مشکلات فوق عدم دسترسي به راه حل مناسب، سازمان در بدو تولد سريعاً از بين مي‌رود.

 2ـ دوره طفوليت

 پس از ايجاد، سازمان وارد دوره طفوليت مي‌شود، مشخصه‌هاي اين طفل بدين شرح است : فضاي سازمان بسيار صميمي است، سلسله مراتب محدود است و خيلي مورد توجه قرار نمي‌گيرد. سازمان سيستمي براي ارزيابي افراد ندارد لذا غالباً تقسيم مسووليتها بر اساس توانايي‌ها صورت نمي‌پذيرد. افراط و تفريط فراواني در سطح سازمان ديده مي‌شود. در دورة طفوليت سازمان به دو زير ساخت نياز اساسي دارد :1ـ زيرساختهاي اقتصادي: که نيازهاي معيشتي سازمان و کارکنان سازمان را تأمين مي‌کند.2 ـ زيرساختهاي انساني: که در تعهد بنيانگذاران خلاصه مي‌شود، بدين صورت که حضور مستمر و دايمي بنيانگذاران در عرصه‌هاي سازماني اين نياز را سامان مي‌بخشد.در اين دوره مسايلي پيش مي‌آيد که در صورت لاينحل ماندن موجب اضمحلال سازمان مي‌گردد. اين مسائل تحت عنوان عوامل مرگ در طفوليت بيان مي‌گردد:اول اينکه بنيانگذاران احساس خستگي کنند و يا با آنچه آفريده‌اند (سازمان جديد) احساس بيگانگي کند.دوم کمبودهاي شديد مالي که مانع ايجاد زيرساختهاي اقتصادي شود. اين دوره از لحاظ اقتصادي يکي از سخت‌ترين مراحل رشد سازماني است که در صورت عبور موفقيت‌آميز از آن، ديگر نگراني اقتصادي در دوره‌هاي بعدي عمر سازمان مطرح نمي‌باشد

ادامه نوشته

نگاهي آسيب شناسانه به هيماليانوردي ايراني

مهدی فرهادی: همایش "ایرانیان و صعودهای برون مرزی" پنجشنبه 26 بهمنماه به همت فدراسیون کوهنوردی برگزار شد. یکی از نکات مهم این همایش این بود که فدراسیون کوهنوردی در برخوردی مثبت و بدور از تنگ نظری و سانسور به همه افراد حتی منتقدین فدراسیون(که خود نیز از همین گروه هستم) اجازه ارائه نظریاتشان را داد و به نوبه خود از این عملکرد مثبت فدراسیون و دبیر محترم همایش جناب دکتر بهپور تشکر می کنم.

مقاله ذیل توسط من در همایش فوق ارائه گردید .بخشهائی از این مقاله در نوشته های پیشین من در این وبلاگ ارائه شده بود و بخشهائی نیز جدید است که در اینجا آنرا بازنشر می کنم:


 طي ساليان اخيرتب صعودهاي برون مرزي در جامعه کوهنوردي ما حسابي داغ شده و بسياري از کوهنوردان که قصد اجراي فعاليتي شاخص را دارند و يا مي خواهند نام و نشاني براي خود يا گروهشان کسب کنند چاره اي ندارند جز اينکه تسليم جو غالب جامعه شده و قله اي 7 يا8 هزار متري را براي صعود برگزينند.

 فضای جامعه کوهنوردی ما به شدت هیمالیا زده شده  است و صرف عنوان 7 یا 8 هزار متری برای یک صعود حتی اگر واجد کمترین ارزش فنی نیز باشد  آنرا بعنوان یک صعود شاخص مطرح می کند .

دیگر صعودهای فنی و با ارزش داخلی بازتاب چندانی در جامعه کوهنوردی ندارند و کوهنوردان خلاق و توانمندی که توان مالی و یا شانس ورود به تیمهای هیمالیانوردی را ندارند باید در گمنامی و غربت فعالیت کنند و گرد و غبار فراموشی بر آنها و کارنامه ورزشیشان بنشیند.

این در حالی است که بسیاری از صعودهای داخلی ارزشی به مراتب بالاتر از بسیاری از صعودهای دهان پر کن برون مرزی(یا هیمالیا نوردی) دارند 

صعودهای نو و کیفی بسیاری در  طی چندین دهه کوهنوردی کشور ما توسط کوهنوردان شاخص و توانمند ولی گمنامی به انجام رسیده که شاید سالها باید در حسرت تکرار چنین فعالیتهائی باشیم.

در این بین بسیاری از نخبگان کوهنوردی ما نیز که خود باید به افکار عمومی شکل داده و از انحرافات جلوگیری کنند با بی تفاوتی از کنار این موضوع گذر کرده و یا اینکه فرصت طلبانه بر این موج سوار شده تا به اهداف خاص خود دست بیابند.

 اما با همه این تفاصیل نباید ارزش فعالیتهای سخت و دشوار ایرانیان در هیمالیا را نادیده گرفت  و برای بهبود کیفی و کمی آن تلاش نکرد و هدف این مقاله  نیز بررسي آسيب شناسانه روند غالب صعودهاي برون مرزي ايرانيان(هيماليانوردي ايراني) است. و براي اين بررسي نيز دو شاخص  ايمني و کيفيت صعودها مورد بررسي قرار گرفته است.

1-ايمني

ادامه نوشته